موج غم، هی به صخره می کوبد/
باد بر گوش درّه می کوبد/
درد، دردِ دوباره می کوبد/
بر نَفَس های پاره می کوبد/
تپش دل، زمان دوری دوست.//
(نکته ی عروضی:
همین طور که می بینیم، در بحر خفیف، وزن سروش،
فَعَلاتن و فاعلاتن در اول مصراع و لَخت، قابل تبدیل دو طرفه به یکدیگرند)
موضوعات مرتبط: تعلیمی ، سروش ، عاشقانه ، عارفانه
برچسبها: قالب شعری سروش , سروش و سه گلشن , قالب شعری جدید , ادبیات معاصر
سروش نخست
لحظه ای ماند و تا همیشه گذشت
دل به تاراج بُرد و بازنگشت
درد شد سرگذشت
نگُذشت
عشق، سلطانِ عالمِ درد است .
سروش دوم
غزلی بود و در زمین می گشت
درپیِ بیتِ بی قرین می گشت
گشت و می گشت و این چنین می گشت
آسمانی که گشت، فهمیدیم.
سروش سوم
زنگ ناقوس و جلوه ی فانوس
بندری همنشینِ اقیانوس
کشتیِ دل به سینه اش مأنوس
نیست رؤیا؟! چقدر رؤیایی ست!
سروش چهارم
در زباله، پیِ غذا می گشت/
تازه از اختلاس بر می گشت/
اختلافات... . //
سروش پنجم
روز، شب شد. دوباره شب آمد/
خام ماندیم و صد لقب آمد /
آخرش جان ما به لب آمد/
خام تا خاک ... . //
تفاوت های سروش با سه گانی(پریسکه و هایکوواره)
توضیحات را در ادامه ی مطلب بخوانید
موضوعات مرتبط: اجتماعی ، اخلاقی ، سروش ، عاشقانه ، عارفانه
برچسبها: قالب شعری سروش , سروش و سه گلشن , قالب شعری جدید , ادبیات معاصر
ادامه مطلب
سروشی
به نام شعر بی واژه
(لطفا بر روی شعر، کلیک نمایید!)
شعرِ بی واژه، برترین شعر است/
برترین- معتبرترین شعر است/
این هنر، پر اثرترین شعر است/
شاخه هایش عشق.//
موضوعات مرتبط: سروش ، عاشقانه ، عارفانه
برچسبها: قالب شعری سروش , سروش و سه گلشن , قالب شعری جدید , ادبیات معاصر
صاعقه، چشم بر زمین می دوخت/
چشمکی زد. تمامِ جنگل سوخت/
عشق، آتش در این میان افروخت/
با دلِ کوچکی چه خواهد کرد؟//
کوه وقتی سفید می پوشد/
در دل من امید می جوشد/
یادِ فردای جلگه می افتم.//
شیر، آهو به کام می گیرد/
جمعِ کفتار، کام می گیرد/
لاشخور، اِلتیام می گیرد/
و مقامات جامعه، جمع اند.//
چون که خورشید، توی آب افتاد/
خونِ دل بر دلِ کتاب افتاد/
رستم کشور از رکاب افتاد/
جان میهن به التهاب افتاد/
می برندش به سوی حادثه ای.//
جلگه، پربار، پر طرفدار است/
کوهپایه، پر از چمنزار است/
قله، بی همدم است و بی یار است/
خوش به حالش که آسمان دارد.//
مِه قشنگ است و مِه، خطرناک است/
مِه در این هر دو شیوه، چالاک است/
مثل دنیاست.//
دانه ی سعیِ خویش باید کاشت/
انتظار از کسی نباید داشت/
مرد باید بود. //
چه ببینند یا نبینندت/
چه بچینند یا نچینندت/
پیش وجدان خویش، خوشدل باش!//
موضوعات مرتبط: اجتماعی ، سروش
برچسبها: قالب شعری سروش , معاصرنوجدیدتازه , قالب شعری جدید , ادبیات معاصر
سروش هایی از کتاب سفیرشعرفارسی- محمدعلی رضاپور(مهدی)
پَست را اوجِ سرفرازی بُرد/
به حقیقی ترین مَجازی برد/
توی بازی برد/
تبلیغات.//
روز، شب شد. دوباره، شب آمد/
خام ماندیم و صد لقب آمد/
آخرش جان ما به لب آمد/
خام تا خاک ... .//
تا که دستش به خونِ گل، تر شد/
مایه دارِ بزرگِ کشور شد/
بار دیگر، قرار دیگر شد/
قتلِ قاتل.//
قله در اوج، لیک نوک تیز است/
خشک و بی لطف و خیر پرهیز است/
پیش من کوهپایه ها بلندترند.//
سروش، قالبی تازه در شعر فارسی است.
برچسبها: قالب شعری سروش , قالب شعری جدید , ادبیات معاصر , معاصرنوجدیدتازه
